شکی نیست که روح انسان نقش تعیین کننده ای در نهادینه شدن نوع احساسات و عواطف و به طور کلی داده ها و مکنونات قلبی انسان دارد و در نهادینه شدن نوع تمایلات و ارتباطات انسانی و به طور کلی این روح هست که گرایشات قلبی انسان را در درون قلب انسان نهادینه می کند. چرا که طبق روایتی از امام علی(ع): "دوستی میل کردن دل ها به یکدیگر است، به سبب الفت روحها".
بنابراین تنها بیان صِرف اظهارمحبت و حتی اظهار تنفر زبانی اولا به معنای محبت قلبی و یا تنفر قلبی نیست، ثانیا نشان از گرایش روح انسان به محبت و یا تنفر زبانیِ اعلام شده نمیباشد.
از سوی دیگر گرایش قلبی انسان ها به یکدیگر با نوع گرایش روحی انسان ارتباط دو سویه و کاملاً تاثیرگذار بر یکدیگر دارند.
طبق طبق روایتی، امام صادق(ع) می فرمایند:نیکوکاران وقتی با هم جمع می شوند، اگرچه دوستی خود را به زبان نیاورند، دل هایشان به یکدیگر پیوند میخورد و بدکاران وقتی با هم روبرو می شوند، اگرچه به زبان اظهار دوستی کنند، دلهایشان از یکدیگر دور می شود.
به بیان دیگر، از یک سو داده ها و به ویژه داده های موثر مختلف از جمله داده های احساسی و قلبی که انسان از محیط دریافت می دارد، ساختار ادراکی و قلب انسان را تحت تاثیر خود قرار می دهد و به واسطه آن، روح انسان نیز تحت تأثیر گرایشات قلبی و ادراکی اش، نوع گرایشاتش تغییر می کند و شکل جدید بر خود می گیرد و بدین ترتیب این گرایشات در روح و به بیان دیگر در خود اصلی و درون انسان نهادینه میشود و بدین ترتیب در ساختار وجودی و قلب انسان این گرایشات نهادینه می گردد.
به همین دلیل انسان همواره میبایست مراقب نوع کنش ها و واکنش های رفتاری و احساسی و قلبی و نوع رویکردهای خود به محیط و دریافت های خود و از محیط و حتی رویکردهاو دریافتهای فکری و تخیلی خود باشد تا گرایشات روحی که در انسان شکل میگیرد و درروح و قلب و جهان درون انسان نهادینه میشود، به گونهای باشد که درون انسان را به چشمه سار آتشی تبدیل ننماید که در دوزخ شاهد تجلی و ظهور آن باشد.
دیدگاه خود را بنویسید